این داستان : دوری و دوستی

ساخت وبلاگ

 

خب

برنامه های ما کم کم ۶ صبح بیدار شدن های خفت بار میشه .

 

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:06

  من ترسیدم من همیشه ترسیدماز تو که دستم رو از تاریکی ها بیرون میکشیاز پشتِ پشتِ قامتت _ " و تو چنان بلند بالا که می توانی چهره به جای آفتاب صلاة ظهر بنشانی " _نور می تابونی به زیر پلک های کم جونمو به این داستان : دوری و دوستی...ادامه مطلب
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:06

 

" دست افشان و پای کوبانیم بابت میلاد فرخنده ت 

که میلاد ذوق و هنره 

و عشق ، عشق و شعرهای خوب "

 

[ این جمله و ویدئوی مسیح و سارا منتخب   تبریک   های ۲۰ سالگیمن ]

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 22:19

 

" ساغرم شکسته ساقی .. " چشمانم را بست !

یک دقیقه ،

یک ساعت ،

یک شبانه روز ..

نمی دانم چقدر گذشته بود

که صدایش من را به خودم آورد .. " چی؟ "

بی اختیار پرسیده بودم : یعنی میشه ؟

+ داشتم به خنده ی چشمات فکر می کردم

++ تو بزرگی مثل شب اگه مهتاب باشه یا نه ..

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 99 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 4:24

 

پر از تناقضم ؛

دکمه ی لاک رو زدم ؛ رو اسکرین اومده بود " صبر داشته باش .. "

بی اختیار خوندم 

او صبر خواهد از من بختی که من ندارم .. !

انگار یه قرنه نخوابیدم ..

چقدر خوابم میاد ..

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 64 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 4:24

 

 

فقط می خوام برم !

حتی اگه اون اتفاق بی نظیر نیفته ..

و صبر ندارم ..

صبر ندارم ..

صبر ندارم ..

 

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 18:17

 

" اصلا همین دوست داشتن تو

ویزای اقامت تمام کشور های جهان است .. "

می گویم دوستت دارم ؛

ولی مقیم حرم یار نمی شوم چرا ؟

 

.. لعنت به حرف هات 

 

این داستان : دوری و دوستی...
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 18:17

 کی باورش میشه ؟ امروز از خواب بیدار شدم تا به خودم اومدم قیاقم رفت تو هم .. یهو آویزون شد ! انگار یه چیزی که هر روز باهام بوده رو حالا ازم گرفتن .. و یادم به نبودش افتاد ! که دیگه نیست .. دیگه امروز چیزی نداارم که براش مدت ها لبخند بزنم ؛ سارا میگه مهسا اوضاعت چطوره ؟ احوالت ؟ میگم چون هیچی وجود نداشته نمی دونم ، فقط میدونم از خودمه که ناراحتم ..   شاید هم اینا یه محرک بود برای اینکه من متوقف کنم همه چیزو ! یه بارم یکی بهم گفت دخترای شاد همیشه جذاب ترن ..  معین دهاز گفتنی " شاد بودن یه تصمیم نیست ، دکمه نیست که با فشار دادنش چراغامون روشن شه ، هی بگو شاد باش .‌ هی بگو بخند .‌ هی به شاخه ی شکسته بگو شکوفه بده " من با تمام وجود غمگینم ..    این داستان : دوری و دوستی...ادامه مطلب
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 0:01

   چیزی که مدت ها فقط یه انتظار انکار کننده داشت ، حالا به من قدرت داده که خطر کنم  که سمت راهی برم که ازش دوری کردم همیشه ، که وادارم کنه تو اتوبوس که نشستم بی اختیار لبخند بزنم .. میدونی قلبم این همه انتظار رو نمی تونه تحمل کنه ؛ تعادل زندگیم رو به هم زده ؛ از درس و دانشگاهم عقب موندم  از خدام عقب موندم از خودم عقب موندم .. و من رسما به هیچ جایی وصل نیستم .. معلقم !   + خدایا وقتشه .. ++ من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد .. +++ قرارم با خیالِ توست ..   این داستان : دوری و دوستی...ادامه مطلب
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 14:48

  چیزی که مدت ها فقط یه انتظار انکار کننده داشت ، حالا به من قدرت داده که خطر کنم  که سمت راهی برم که ازش دوری کردم همیشه ، که وادارم کنه تو اتوبوس که نشستم بی اختیار لبخند بزنم .. میدونی قلبم این همه انتظار رو نمی تونه تحمل کنه ؛ تعادل زندگیم رو به هم زده ؛ از درس و دانشگاهم عقب موندم  از خدام عقب موندم از خودم عقب موندم .. و من رسما به هیچ جایی وصل نیستم .. معلقم ! + خدایا وقتشه .. ++ من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد .. +++ قرارم با خیالِ توست .. این داستان : دوری و دوستی...ادامه مطلب
ما را در سایت این داستان : دوری و دوستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doorshow بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 3:54